سه سطح ساختاری بازار هنر
به لحاظ سلسله مراتبی میتوان سه سطح ساختاری برای بازار هنر در نظر گرفت:
- در بازار اولیه، هنرمندان به صورت انفرادی و غیرسازمان یافته آثاری را برای گالریها، نمایشگاههای هنری، سوداگران خردهپا و خریداران خصوصی، خلق میکنند. این بازار ویژگی «عرضه اضافی» دارد؛ یعنی هنرمندانی که خواهان یا قادر به فروش محصولات کار هنری خودشان هستند، بیشتر از خریداران است. رقابت شدید در بازار اولیه، ساز و کار ایجاد میکند که عده کمی به عنوان هنرمند، آثارشان مورد توجه قرار گیرد و توسط یک موزه، نگارخانه سرشناس یا دلال معروف خریداری گردد و در واقع وارد بازار دوم شوند.
- بازار دوم، بازار دلالی نیز نامیده میشود. احتمال این که هنرمندی، گذار موفقی از بازار اولیه داشته باشد، بسیار پایین است و در هر مکانی (اکثرا در شهرهای بزرگ) فقط تعداد کمی از هنرمندان تثبیت شده وجود دارند. آثار هنرمندان فوت شده، آنهایی که شهرتشان همچنان دوام دارد نیز مشخص و متمرکز شده است. برای اندک خریداران ثروتمند آیندهنگر (فردی و سازمانی) در سراسر جهان و هنرمندان تثبیتشده در اندکی از شهرهای بزرگ، پاداشهای بزرگی وجود دارد. اینجا شهرت تجاری گالریها و دلالها با شهرت زیباشناختی آثار هنری آمیخته شده است؛ بازارهایی که در آنها تجارت هنر جریان دارد (وارت، ۱۹۹۵: ۵۱۲).
- در بالاترین سطح بازار بینالمللی هنر وجود دارد که حراجیها بازیگران اصلی آن هستند. تعداد محدودی از خریداران (مجموعهداران ثروتمند، موزهها یا مؤسسات خصوصی) وارد بازار میشوند. در این بازارها مدیر حراجی هنری به جای ارائه محصولات مورد تقاضای مشتریان با هدف رفع نیاز آنها، در جستوجوی مخاطب مستعد برای تقاضا و مصرف آن کالا هستند؛ که این تفاوت اساسی بازار سنتی و هنری است (فردرو، ۱۳۸۶: ۱۴۰).
سه ویژگی مهم معاملات بازار هنر
معاملات بازار هنر ویژگیهایی دارد که نشان از ماهیت تفاوت این بازار میدهد. برخی از این ویژگیها عبارتند از:
- بیتفاوتی اطلاعاتی از ویژگیهای اصلی بازار هنر و خانههای حراج است، به طوری که دلالها (در بازار دوم)، به واسطه اطلاع از تمایل مجموعهداران علاقهمند برای صرف هزینه روی آثار هنری خاصی، سود میبرند. این پدیدهها غالبا به عنوان نشانههایی از ناکارآمدی اطلاعاتی بازار هنر به حساب آورده میشوند (وارت، ۱۹۹۵: ۵۱۲). ظاهرا نفع نگارخانهها در این است که درآمدهای خود را مبهم نشان دهند. آنها رویدادهای درون بنگاه اقتصادی خود را از چشم ناظر بیرونی مخفی نگه میدارند؛ چون نگران هستند که انتشار آمار فروش، حمایت کنندگان دولتی را متقاعد کند نگارخانهها بدون حمایتها (مثلا معافیت مالیاتی) و یارانههای دولتی قادر به ادامه فعالیت هستند. فقدان اطلاعات معتبر از بزرگترین مشکلات سنجش و ارزیابی بازار هنر است (پیکاک، ۱۳۸۶: ۳۸).
- ویژگی دیگر بازار هنر، ایجاد رقابت انحصاری توسط واسطههای فروش است. واسطههای فروش در رابطه با هنرمند، به عنوان یک انحصارطلب رفتار میکند. نگارخانهدار، مجموعهدار و دلال، زمانی میتواند از سرمایهگذاری خود مطمئن باشد که بیشتر آثار یک هنرمند را در انحصار خود درآورد. نایابی آثار یک هنرمند، موجب افزایش قیمت آن به عنوان یک کالای کمیاب میگردد. این ویژگی شناخته شده بازارهای واسطهای است.
- ویژگی دیگر بازار هنر ابهام در فرایند قیمتگذاری آثار و اشیای هنر است. قیمت گذاری در شبکه تعاملات و توافقهای میان هنرمند، نگارخانهدار، مجموعهدار، منتقد، و خریدار صورت میگیرد که تلاش میکنند میان ارزیابیهای هنری و ارزشگذاریهای اقتصادی همسویی ایجاد کنند. با این حال، ارزشگذاری اقتصادی از زیبایی، سلیقه و ذوق هنری مساله مبهم و پیچیدهای است که موجب عدم اعتماد برای سرمایهگذاری در بازار هنر میگردد.
مکانیزم بازار هنر و نقش نگارخانهها
تجارت در بازار هنر به شدت در انحصار واسطهها و دلالان هنر است. اغلب نقاشان، آثار خود را برای فروش در اختیار گالریداران قرار میدهند. قیمتگذاری توسط گالریداران صورت میگیرد. همچنین، معرفی هنرمند و تبلیغات فروش توسط آنها انجام میشود. گالریداران با مجموعهداران، منتقدان و خبرنگاران در ارتباط هستند و با شبکه روابط خود امکان فروش بهتر آثار را ایجاد میکنند. در مجموع، دلالان و نگارخانهها به سه طریق در فروش تابلوهای نقاشی فعالیت میکنند:
راه اول؛ خرید حق مالکیت اثر توسط نگارخانهدار و پرداخت دستمزد به هنرمند است. این قرارداد، خالق اثر را از عواید اثر در آینده محروم میکند؛ مثلا ممکن است نگارخانهدار اثر را به یک انتشاراتی یا موزه به قیمت بسیار بالا بفروشد، به نحوی که قابل مقایسه با قیمت خرید از نقاش نباشد. این رویه موجب میشود نقاش بالاترین قیمت را برای اثر خود برگزیند. اما، این قرارداد جنبههای منفی و پر ریسکی برای دلال و نگارخانهدار دارد؛ چون فروش نگارخانهدار در سالهای بعد بستگی به ارتقای کار نقاش دارد، در حالی که او پس از خرید، دیگر هیچ کنترلی بر کار هنرمند ندارد و ممکن است طی دورههای بعد کیفیت کار هنرمند افول کند.
راه دوم؛ این است که نگارخانهدار با پرداخت حقوق ثابت به نقاش طی یک دوره مشخص، همه آثار او را طی آن دوره در انحصار خود درآورد. البته، نگارخانهدار این سرمایهگذاری را بر نقاشانی انجام میدهند که از ارتقای آنها اطمینان دارند. آنها پول و وقت خود را برای نقاشان جوان و گمنام هزینه میکنند تا با معرفی آنها و تبلیغ آثارشان و البته انحصار تابلوهاشان به بازار مناسبی در سالهای بعد دست یابند.
راه سوم؛ این است که امتیاز فروش حق مالکیت از امتیاز نمایش یا تکثیر اثر جدا شود و هر یک با قیمتهای متفاوتی به فروش برسد. در این حال، بخشی از درآمد ناشی از فروش بلیت نمایشگاه آثار توسط مالک، به نقاش تعلق میگیرد. همچنین نقاش از منافع ناشی از تکثیر اثر به صورت پوستر یا کتاب یا هر صورت دیگر سهم کوچکی میبرد (پیکاک، ۱۳۷۶: ۱۷۴).
گاهی در معاملات میان نقاش و دلالان هنر، نقاش سعی میکند امکان مشارکت در افزایش ارزش اثر، پس از فروش اولیه را برای خود نگه دارد، به نحوی که درصدی از فروش اثر در سالهای بعد را به خود اختصاص دهد. این قانون، که حقالامتیاز هنرمند نامیده میشود، در برخی کشورها اجرا میگردد؛ “مثلا در ایتالیا طبق قانون ۳% حق الامتیاز برای هنرمند در معاملات بعدی اثر در نظر میگیرند. در امریکا (فقط ایالت کالیفرنیا) پس از اولین معامله، بر معاملات بعدی، که بیش از هزار دلار ارزش داشته باشد، ۵% حق الامتیاز به هنرمند تعلق میگیرد. این امتیاز تا بیست سال پس از مرگ هنرمند به وارث تعلق میگیرد” (همان، ۱۷۷).
در مجموع میتوان گفت، به علت کوچکی بازار هنر و به خصوص بازار نقاشی، مکانیزم قیمت به آسانی از سوی عاملان بازار قابل کنترل است. گالریداران و دیگر دلالان با حمایت از گروههای کوچک هنری سعی در انحصاری کردن عواید هنر دارند. تجربه تکرار شده برای مدیریت و کنترل قیمت در بازار نقاشی با پیروی از پنج اصل زیر میسر میگردد:
- کنترل عرضه آثار توسط چند انحصارگر راهی برای کنترل قیمت است. از این رو، حلقه بسته نقاشان، نگارخانهداران، کلکسیونرها و منتقدان، عرضه محدود را در اختیار میگیرند.
- تولید محدود گروه کوچکی از نقاشان، به ویژه نوگرایانی که به تایید منتقدان هنر رسیده باشند، به نحوی که آثار هر یک از اعضای گروه به عنوان یک تجربه هنری جمعی شناخته شود.
- دلالان خاص و محدود که آثار نقاشان این گروه را خریده و با نگارخانهها و کلکسیونرهای بینالمللی ارتباط برقرار کردهاند.
- کلکسیونرهای این گروه نیز اندک هستند. آنها چهرههای برجسته در جامعه خود دارند؛ چون عمدتا تحصیلکرده و از طبقات ثروتمند و بالا هستند. کلکسیونرها از منظر اقتصادی بر عملکرد گروه نقاشان، نقش دارند.
- مجلات، موزههای ملی و محلی، مقامات محلی و رسمی و … با همراهی این جریان بر رشد اقتصادی این گروه هنری بسیار تاثیر گذارند.
مکانیزم بالا استراتژی خوبی است برای افزایش قیمت در بازاری که توسط نگارخانهداران و دلالان هنر محدود شده.
در نهایت
برای این که هنرمند بتواند به آفرینش هنری بپردازد، باید به منبع اقتصادی مناسبی دست یابد. از این رو، هنرمند ناگزیر است اثر هنری خود را به بازار اقتصادی بسپرد. طبعا این بازار نیاز به مکانیزمهایی برای تنظیم قیمت دارد. انجمنهای هنری، صنف هنرمندان، گالریداران، نهادهای حمایت کننده دولتی و دلالان خارجی همه بخشی از این بازار هستند. تحلیل عرضه و تقاضا در بازار نقاشی هم به ما کمک میکند به ارزیابی از توان سرمایهگذاری در بازار هنر دستیابیم. علاوه بر آن، تحلیل سطوح و ابعاد بازار هنر امکان شناخت جامعهشناسانه از ذوق و علاقه خریداران و فرهنگ مصرف هنری را فراهم میکند. متاسفانه به جز مواردی اندک (مریدی، ۱۳۸۸، مریدی، ۱۳۸۷، عبدالهی، ۱۳۹۰)، هنوز مطالعه میدانی جامعه در خصوص بازار هنر ایران انجام نگرفته است. امید که ادبیات این مبحث گستردهتر مورد توجه قرار گیرد و زمینه برای مطالعه علمی در اقتصاد نقاشی ایران فراهم شود.